Site logo

جزییات تلخ قتل پسر5 ساله ؛مادرعاشق قاتل شد

[ad_1]

  دهم دی‌ماه سال ۱۴۰۱ زن جوانی هراسان درحالی‌که پسر پنج‌ساله‌اش را در آغوش داشت وارد اورژانس بیمارستان شهدای هفتم‌تیر شهرری شد. او با التماس و گریه برای نجات جان پسربچه‌اش کمک می‌خواست. پسربچه سریع به اتاق احیا منتقل شد، اما پزشکان متوجه شدند که چند ساعتی از مرگ او گذشته و تلاش‌ها برای نجات جانش بی‌فایده است. با توجه به آثار شکنجه و کودک‌آزاری روی بدن این کودک، موضوع به پلیس گزارش شد و بازپرس ویژه قتل شهرری همراه تیم جنایی در محل حاضر شدند. بررسی‌ها نشان داد مقتول پسر پنج‌ساله تبعه افغانستان است که همراه مادر، خواهر و ناپدری‌اش در یک دامداری در کهریزک زندگی می‌کرد. 

مادر محمد در تحقیقات مقدماتی گفت: بعد ازفوت همسرم بایکی ازهموطنانم ازدواج کردم.به‌عنوان سرایدار و کارگر در یک دامداری زندگی می‌کردیم. امروز برای کاری از خانه بیرون رفتم و محمد و شوهرم نظیر در خانه تنها بودند. حوالی ظهر نظیر با من تماس گرفت و گفت حال محمد خوب نیست. خودم را به خانه رساندم و دیدم محمد کنار دیوار افتاده و نفس نمی‌کشد. تاکسی گرفتم و خودم را به بیمارستان رساندم اما دیر شده بود. 

شهلا درباره سرنوشت نظیر اظهار داشت: درباره علت مرگ پسرم از نظیر پرسیدم که ادعا کرد با آجر به پهلوی او زده است. نظیر قبل از بیمارستان از ماشین پیاده شد و گریخت. او معتاد است و پسرم را قربانی اعتیادش کرد. جسد برای تعیین علت مرگ به پزشکی‌قانونی منتقل شد و ماموران تجسس برای دستگیری قاتل فراری را آغاز کردند. ردیابی‌ها نشان داد او به سمت جنوب کشور رفته و قصد فرار به افغانستان را دارد. ماموران سایه‌به‌سایه تعقیبش کرده و سرانجام ردش را در یکی از روستاهای شیراز زده و دستگیرش کردند.

نظیر دربازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد وگفت: ۳۵ سال دارم و دو سال قبل به شهرری آمدم. از جوانی شیشه می‌کشم و ناس مصرف می‌کنم. مادر محمد را از قبل می‌شناختم اما وقتی شوهرش فوت کرد با او ازدواج کردم و به تهران آمدم. زمانی که موادمخدر مصرف می‌کردم، کنترل مغزم را نداشتم و به خانواده‌ام پرخاشگری می‌کردم. روز حادثه ناس کشیده بودم و از محمد خواستم یک لیوان آب بیاورد.وقتی او از آشپزخانه بیرون آمد، به شکل موجودی وحشتناک دیدمش. تکه‌آجری به سمتش پرت کردم. بعد خوابم برد. چند ساعت بعد وقتی بیدار شدم، محمد مرده بود. با همسرم تماس گرفتم. وقتی آمد محمد را به بیمارستان بردیم. من وسط راه پیاده شده و از ترس فرار کردم. 

   ناپدری سنگدل پای میز محاکمه

پرونده این جنایت بعد از تحقیقات تکمیلی با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و نظیر در شعبه دهم پای میز محاکمه قرار گرفت. در ابتدای این جلسه مادر محمد درحالی‌که به پهنای صورت اشک می‌ریخت گفت: «این مرد بچه‌ام را کشت که تقاص کارش راازخدامی‌گیرد. من هم در این ماجرا مقصرم. در این مدت که نظیر در زندان است زندگی‌ام را با مشکل اداره می‌کنم. من او رادوست دارم ومی‌بخشمش تازودتر آزادشود و سایه زندگی‌ام باشد.قرار است بعد از آزادی او به افغانستان برویم و آنجا زندگی کنیم.»

رئیس دادگاه: روز حادثه چطور متوجه ماجرا شدی؟

مادر مقتول: نظیر زنگ زد وخبر دادکه بچه را زده و اوتکان نمی‌خورد.سریع خودم را به خانه رساندم.بدن محمد سرد شده بود که به بیمارستان رفتیم.در میان راه با نظیر دعوایم شد و او را از ماشین پیاده کردم. وقتی به بیمارستان رسیدم گفتند پسرم مرده است. 

رئیس دادگاه: مطمئنی این مرد آزاد شود، همین بلا را سر بچه دیگرت نمی‌آورد؟

مادر مقتول: وقتی به افغانستان برویم دختر ۱۳ساله‌ام را شوهر می‌دهم.

رئیس دادگاه سپس ازنظیر خواست در جایگاه متهم قرار بگیرد و ازخود دفاع کندکه او با قبول اتهامش گفت:من سه ماه بود ترک کرده بودم.شب قبل پیش دوستانم رفتم وموادکشیدم. همین حالم راخراب کردومحمد را با آجرزدم. بعد از آن دیگر متوجه چیزی نشدم. 

رئیس دادگاه: پزشکی‌قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کرده است؟

نظیر: نمی‌دانم، چیزی یادم نیست. شاید گلویش به دیوار خورده باشد. 

رئیس دادگاه: چه زمانی متوجه ماجرا شدی؟

نظیر: حدود سه ساعت بعد. یک ساعت هم طول کشید همسرم به خانه بیاید. 

رئیس دادگاه: چرا فرار کردی؟

نظیر: همسرم من را از ماشین پیاده کرد. پدرم در برازجان زندگی می‌کند و می‌خواستم به خانه آنها‌بروم. 

متهم به قتل درآخرین دفاعیاتش ازقضات خواست او را ببخشند و گفت: در زندان یک چشمم خون است و چشم دیگرم اشک. یک شب خواب راحت ندارم. در پایان قضات وارد شور شدند تا حکم محکومیتش را از جنبه عمومی جرم صادر کنند.

[ad_2]

منبع خبر

Comments

  • No comments yet.
  • Add a comment